دوست گرامی. فلسفه بندگی را تنها در پرتو بینش توحیدی اسلام، میتوان دریافت کرد. بدیهی است تا زمانی که ابعاد مختلف این بینش، بهدرستی شناخته نشود، جایگاه اطاعت و بندگی و همچنین دیگر برنامه های عملی آن، روشن نخواهد شد.
سؤال از فلسفه بندگی و اینکه چرا بندگی میکنیم یا باید بکنیم و آنچه انسان را به پرستش و بندگی خدا وا می دارد، پاسخهای فراوانی دارد که هر یک به علت آن میپردازد، از جمله:
1. کشش فطری انسان
پرستش، جزئی از ساختار خلقت و کشش فطری انسان است. روح پرستش، که در زمینه فطری انسان وجود دارد، گاهی در مسیر صحیح قرار گرفته و انسان را به خداپرستی دعوت میکند و گاهی نیز در سایه جهل و انحراف، به پرستش سنگ، چوب، خورشید، گاو، پول، ماشین، همسر، طاغوت و مانند آن میانجامد.
انبیاء برای ایجاد حسّ پرستش نیامده اند، بلکه بعثت آنان، برای هدایت این غریزه فطری به مسیر صحیح آن بوده است. علی (ع) می فرماید: فبعث اللّه محمّدا بالحقّ لیخرج عباده من عبادة الأوثان الی عبادته؛ خداوند، محمّد (ص) را به حق فرستاد تا بندگانش را از بتپرستی، به خداپرستی دعوت کند.
بیشتر آیات مربوط به عبادت در قرآن، دعوت به توحید عبادی است، نه اصل عبادت؛ زیرا روح عبادت - مثل میل به غذا که در هر کودکی هست – در همه انسانها وجود دارد، ولی اگر راهنمایی و هدایت نشود، به گمراهی و انحراف گرایش مییابد، مانند کودکی که به جای غذا، ممکن است خاک بخورد و لذّت هم ببرد!
بنابراین اگر رهبری انبیاء نباشد، مسیر این میل فطری منحرف میشود و به جای خدا، معبودهای دروغین و پوچ پرستیده میشود. آنگونه که در نبود حضرت موسی (ع) و غیبت چهل روزه اش، مردم با اغوای سامری، به پرستش گوساله طلایی سامری روی آوردند. 2. خالقیت، مالکیت و ربوبیت خدا
اصولاً توحید عبادی و بندگی خدا، محصول توحید در خالقیت و ربوبیت و مالکیت است و علت اصلی بندگی خدا، چیزی جز این نیست که ما خدای متعال را خالق و آفریننده و مالک و رب و پرورش دهنده و روزی رسان خود میدانیم و لذا با بندگی و پرستش او که معنایی جز اطاعت و پیروی از فرمانها خداوند و اظهار بندگی و کرنش و شکرگزاری ندارد، خود را در معرض تربیت و پرورش او قرار میدهیم و به قرب الهی و کمال مطلوب میرسیم.
قرآن کریم فلسفه بندگی را ربوبیت و خالقیت خداوند معرفی میکند: یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ؛ ای مردم، بپرستید خدایی را که آفریننده شما و پیشینیان شماست، باشد که پارسا و منزّه شوید.
همچنین قرآن کریم عبادت و بندگی را فرع بر ربوبیت خدای متعال معرفی میکند و میفرماید: إِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ؛ به راستى که خداوند، پروردگار من و پروردگار شماست، پس او را (به این دلیل که رب من و شما است) بپرستید، که این همان راه مستقیم است.
فاء، در کلمه فاعبدوه، به لحاظ ادبی تفریع است و دلالت بر علیت میکند، یعنی چون خدای متعال پروردگار من و شما است، پس او را بپرستید و بعد میفرماید: صراط مستقیمی که ما را به جوار رحمت و قرب الهی میرساند، همین است.
نمونه و الگوی این نوع پرستش، اطاعت از والدین است؛ علت اینکه اطاعت از والدین واجب است، این است که آنها در ایجاد و تربیت فرزندان خود دخالت و سببیت دارند و به نوعی خالق و مربی با واسطه محسوب میشوند.
بنابراین اصل پرستش و همچنین دلیل اینکه تنها باید خدای یکتا را پرستید و کسی را شریک او در پرستش قرار نداد، به دلیل این است که خداوند تنها خالق و مربی ما است و انسانها خدای دیگری برای پرستش ندارند و نباید کسی یا چیزی جایگزین خدای یکتا شود.
زندگی توحیدی انسان، بازتاب اعتقادات توحیدی او است و اگر کسی به یگانه شناسی خداوند رسید، قطعاً یگانهپرست نیز خواهد بود.
پس به این دلیل که انسان تنها از طریق بندگی و نزدیک شدن به خدای متعال که خالق و مربی او است، به رشد و کمال مطلوب خود میرسد و هیچ کسی و چیزی جز خدای متعال نمیتواند انسان را به جایگاه رفیع خود در آفرینش برساند و استعدادهای فراوان او را شکوفا کند، ضرورت دارد که انسان تنها او را بپرستد و در این پرستش و اطاعت و بندگی کسی و چیزی را دخیل نسازد.
3. توجه به عظمت الهی
عظمت به معنای بزرگی خیره کننده و حیرت آوری است که عقل و قلب از درکش عاجز میشود؛ لذا وقتی بنده خدا از طریق حکمت عقلی یا قلبی، به شناخت عمیق خدا نائل گردید، با تمام وجود مییابد که شناخت ذات خدا آنچنانکه هست، محال است؛ چراکه هر شناسندهای احاطه علمی بر شناخته شده دارد، پس اگر خدا با عقل یا قلب ادراک گردد لازم میآید که عقل و قلب از خدا عظیمتر باشند درحالیکه این امری محال است؛ لذا آنگاهکه عقل و قلب از درک ذات باریتعالی عاجز گشته انگشت حیرت به دندان خشوع میگزد؛ عظمت خدا را یافته است.
درک بیکرانگی وجود و بینهایت بودن هستی، عظمت خداوند را نوید میدهد، ولی درعینحال عقل و ادراک ما نمیتواند به هستی احاطه داشته باشد؛ زیرا بینهایت قابل احاطه نیست و همین عدمتناهی و بیکرانگی است که بر عظمت بینهایت دلالت دارد.
انسان وقتی خود را در برابر عظمت و جلال بینهایت خدایی می بیند، ناخودآگاه در برابر او احساس خضوع و فروتنی می کند و به تعظیم و تکریم او خواهد پرداخت، آنسآنکه در برابر یک دانشمند و شخصیت مهم، انسان خویشتن را کوچک و ناچیز میشمارید و او را تعظیم و تکریم می کند. 4. نیاز و وابستگی انسان به خدا
وجود ما بسته به قدرت و اراده خداست و در همه چیز، نیازمند به اوییم و طبیعت انسان چنین است که وقتی خود را نیازمند و وابسته به کسی دید، در برابرش اظهار عبودیت و خضوع دارد.
پس در بسیاری موارد احساس عجز و نیاز است که انسان را به پرستش خدا وا می دارد، خدایی که در نهایت کمال و بی نیازی است. در بعضی احادیث است که اگر فقر و بیماری و مرگ نبود، هرگز گردن بعضی نزد خدا خم نمی شد.
بنابراین از طرفی رازقیت خداوند و اینکه تنها منبع فیض و عطای نعمت به انسان است و از طرف دیگر فقیر و نیازمندی انسان، عامل مهمی در اظهار عبودیت و بندگی است. 5. شکر نعمت
فلسفه دیگر بندگی خدای متعال، شکر نعمتهای بیپایان الهی است. انسان، همواره در برابر برخورداری از نعمت، زبان به ستایش منعم میگشاید و لذا یادآوری نعمتهای بی شمار خداوند، می تواند قویترین انگیزه برای توجه به خدا و عبادت او باشد.
قرآن کریم یکی از دلیلهای بندگی خدای متعال را تأمین نیازمندیهای انسان میداند و می فرماید: فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ، الَّذِی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ؛ مردم پروردگار این کعبه را بپرستند، کسی که ایشان را که از گرسنگی سیر و از ترس، ایمنشان نمود.
امامان معصوم در مناجات خود با رب عالم، معمولاً ابتدا نعمتهای خداوند، حتی قبل از تولّد انسان را یادآوری کرده و از این راه، محبت انسان به خدا را زنده می سازند، آنگاه در خواست و نیاز خود را از خداوند مطرح ساختهاند.
امام علی (ع) در کلامی نورانى انگیزههای عبادت عابدان را با ذکر سلسله مراتب آنها بیان کرده، میفرماید: إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً، فَتِلْکَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ، وَإِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً، فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْعَبِیدِ، وَإِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُکْراً، فَتِلْکَ عِبَادَةُ الاْحْرَار؛ گروهى خدا را از روى رغبت و میل (به بهشت) و پرستش کردند، این عبادت تاجران است و عدّهای از روى ترس او را پرستیدند و این عبادت بردگان است و جمعى دیگر خدا را براى شکر نعمتها (و اینکه شایسته عبادت است) پرستیدند. این عبادت آزادگان است.
امام (ع) در این گفتار حکیمانه انگیزههای عبادت را بهصورت بسیار لطیف، زیبا و دقیق بیان فرموده و مردم را به سه گروه تقسیم میکند. گروه اوّل کسانى هستند که شوق بهشت و عشق به حور و قصور و مواهب دیگر بهشتى آنها را به سوى عبادت پروردگار دعوت میکند، گرچه عبادت اینها برخلاف آنچه بعضى از ناآگاهان پنداشتهاند صحیح است؛ ولى به یقین در حد اعلا نیست، زیرا کارشان شبیه تاجرانى است که سرمایهای را به بازار میبرند تا چیز بهتر و بیشتر به دست آورند.
گروه دوم کسانى هستند که ترس از آتش دوزخ و عذابهای جانکاه آن، ایشان را وادار به اطاعت و عبادت پروردگار میکند. گرچه عبادت این گروه ـ همانگونه که خواهد آمد ـ نیز صحیح است؛ ولى در حد اعلى نیست، زیرا کار آنها شبیه غلامانى است که از ترس تازیانه مولا انجام وظیفه میکنند.
اما گروه سوم کسانى هستند که سطح فکر و معرفت و اخلاصشان برتر از این است که عشق به نعمتهاى بهشتى و وحشت از عذابهای دوزخى آنها را به عبادت پروردگار وادارد، بلکه محبت پروردگار و شکر نعمتهاى او و عشق به قرب حق آنها را به عبادت جذب میکند. این برترین انگیزه عبادت است و این عبادت آزادگان است؛ آزادگان از عشق به جنت و ترس از نار.
6. نیاز به رشد و کمال معنوی
کمال طلبی در فطرت بشر است و انسان برای رسیدن به کمال مطلوب و رشد معنوی و تعالی روحی، راهی جز عبودیت و بندگی حقتعالی و نزدیک شدن به او پیش رو ندارد. بندگی حقیقتی است که باطن آن ربوبیت است، یعنی به واسطه عبودیت است که خدای متعال بنده را تربیت میکند و به کمال میرساند، آنگاه او را خلیفه و جانشین خود مینماید.
در روایتی از امام صادق (ع) در کتاب معروف مصباح الشریعه نقل شده است که آن حضرت به فضیل بن عیاض فرمود: یا فضیل العبودیة جوهرة کنهه الربوبیة؛ فضیل! آیا تو میدانی که عبودیت چیست؟ آیا میدانی عبودیت چه گوهری است؟ عبودیت گوهری است که ظاهرش عبودیت است و کنه و باطنش، ربوبیت و تصرف در امور است. عبودیت و بندگی خدا خاصیتش این است که هرچه انسان راه بندگی خدا را بیشتر طی کند به خدا نزدیک میشود و باذن خدا قدرت ولایت و ربوبیت پیدا میکند.
در ادامه میفرماید: فما فقد من العبودیه وجد فی الربوبیه و ماخفی من الربوبیه اصیب فی العبودیه؛ پس آنچه در بندگی پنهان است، در مقام ربوبیت یافت میشود و هر آنچه در مقام ربوبیت پنهان باشد، با بندگی حاصل میشود.
یعنی اگر کسی در مرحله اول بندگی خدا را پذیرفت و خود را در معرض ربوبیت الهی قرار داد، آنقدر رشد میکند و به خدای متعال نزدیک میشود که خاصیت خدایی در او ظهور میکند و صبغه الله میشود و بعد از آن، خودش جانشین خدا میشود و قدرت ربوبیت و ولایت پیدا میکند.
طبق این حدیث و دیدگاه اخلاق توحیدی و قرآنی که ریشه تمامی فضایل اخلاقی را در بندگی و عبودیت میداند، انسان سالک تنها از رهگذر بندگی و عبودیت خدا بر همه شئون وجودی خود مسلط و در واقع به یک نوع خداوند گاری نسبت به نفس خود دست پیدا میکند و اگرچه برای عبادت آثار و نتایج بسیاری مترتب است، ولی اصلیترین پی آمد عبادت، سلطه بر نفس و قرار گرفتن در مسیر رشد معنوی است.
در پیمایش این مسیر دو مرحله وجود دارد. مرحله اول این است که انسان در بندگی خدا فانی و گم شود و خودش را تحت ربوبیت و تربیت الهی قرار دهد تا به کمال برسد و در مرحله دوم - که نتیجه مرحله اول است - در اثر همان عبودیتی که برایش حاصل شده، به مقام ولایت میرسد و در جایگاه مربیگری نسبت به سایر انسانها مینشیند و هدایتگر مردم در صراط مستقیم بندگی و کمال خواهد شد.
پس پیام حدیث یاد شده مؤید این نظر است که بندگی و عبادت، موجب و زمینهساز کمال انسانی و تسلط انسان بر نفس است و انسان در سایهسار عبودیت حق، به کمال و تعالی روحی میرسد، ازاینرو در حدیث یاد شده، از عبودیت به ربوبیت یاد شده است. 7. تزکیه نفس
هیچ عاملی مانند عبادت و بندگی خداوند در تزکیه نفس انسان از هواهای نفسانی و ترک گناه و محافظت از فحشاء و منکر و اصلاح رذایل اخلاقی مؤثر نیست.
قرآن کریم عامل اصلی تربیت انسان را توحید و بندگی میداند و لذا مأموریت انبیای الهی را در همین راستا بر محور دعوت به بندگی حقتعالی تعریف میکند. وَ لَقَد بَعَثنا فی کُلِّ أُمَّةٍ رَسولًا أَنِ اعبُدُوا اللَّهَ وَاجتَنِبُوا الطّاغوتَ، فَمِنهُم مَن هَدَى اللَّهُ وَمِنهُم مَن حَقَّت عَلَیهِ الضَّلالَةُ، فَسیروا فِی الأَرضِ فَانظُروا کَیفَ کانَ عاقِبَةُ المُکَذِّبینَ؛ ما در هر امتی رسولی برانگیختیم که: خدای یکتا را بپرستید؛ و از طاغوت اجتناب کنید!» خداوند گروهی را هدایت کرد؛ و گروهی ضلالت و گمراهی دامانشان را گرفت؛ پس در روی زمین بگردید و ببینید عاقبت تکذیب کنندگان چگونه بود!
در این مسیر است که بندگی جایگاه واقعی خود را مییابد؛ بدون اطاعت و بندگی، سرّ حیات بیرنگ خواهد شد و انسان در بیغوله جاذبه های دیگر، راه اصلی را به فراموشی خواهد سپرد.
نمازهای پنجگانه در تمامی عمر، همانند تابلوها و چراغ هایی است که در مسیری سخت، طولانی و پرحادثه، انسان را به تبعیت از خود فرا میخواند تا او را از پرتگاه های سقوط و گزند حوادث سنگین، باز دارد. بدون نماز، آدمی در مسیر زندگی، گوهر عبودیت خویش را در برابر ذات لایزال احدیت به فراموشی خواهد سپرد و در نتیجه از کمال خویش باز خواهد ماند.
خداوند نماز که رکن رکین بندگی و رأس عبادات است را واجب نمود تا انسان با ذکر و یاد خدا، از خواستههای شیطانی دست کشیده از فحشاء و منکر بیرون آید: إِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنکَرِ؛ همانا نماز انسان را از زشتیها و مُنکرات بازمیدارد.
سود بندگی خدا به خود انسان باز میگردد و از همین روست که تمامی پیامبران الهی و کتاب های آسمانی، آدمی را به بندگی حق دعوت کرده اند. 8. کمال و شکوفایی استعدادها
هدف و چرایی بندگی و اطاعت خدا که در واقع همان هدف دین و رسالت انبیاست، نزدیکی و تشبه انسان به کمال مطلق است. خدای متعال منبع و مبدأ کمال و انسان نیز که طالب کمال مطلوب انسانی است، تنها از طریق نزدیک شدن به مبدأ کمال و کسب رضایت الهی به این مقام میرسد.
انسان، افزون بر استعدادهای مشترک با دیگر موجودات، دارای تواناییهای خاصّی است که از آن به استعداد خدایی شدن و رنگ خدا گرفتن و کار خدایی کردن از آن یاد میشود. استعدادی که فعلیت یافتن آن انسان را به خدا نزدیک و شبیه میکند و به نهایت کمال خواهد رسانید.
اصولاً فرمانها الهی و قوانین و مقرراتی که تحت عنوان دین و شریعت ابلاغ شده، برای انسان جنبه تربیتی دارد و خدای متعال ربوبیت خویش را از طریق همین فرمانها اعمال کرده و بشر را توسط آن پرورش میدهد.
خدای متعال این توانایی را به او داده تا آن را در سایه بندگی و اطاعت خدا به فعلیت برساند؛ لذا هدف از اطاعت از فرمانها الهی و انجام وظایف دینی که از سنخ عمل خارجی است، اولاً ایجاد روحیه بندگی و عبودیت در درون انسان است، چراکه فلسفه اصلی نزول ادیان الهی و ارسال پیامبران، تربیت انسان با هدف ایجاد روحیه بندگی و عبودیت نسبت به خدای متعال بوده است و این امر محقق نمیشود مگر با اطاعت و عبادت.
ثانیاً این فرایند باعث جلب رضایت الهی و نزدیک شدن انسان به خداوند و وصول به کمال مطلوب انسانی خواهد شد و در نهایت این مسیر، آدمی را برای سفر آخرت و حیات اخروی آماده مینماید.
سؤال از فلسفه بندگی و اینکه چرا بندگی میکنیم یا باید بکنیم و آنچه انسان را به پرستش و بندگی خدا وا می دارد، پاسخهای فراوانی دارد که هر یک به علت آن میپردازد، از جمله:
1. کشش فطری انسان
پرستش، جزئی از ساختار خلقت و کشش فطری انسان است. روح پرستش، که در زمینه فطری انسان وجود دارد، گاهی در مسیر صحیح قرار گرفته و انسان را به خداپرستی دعوت میکند و گاهی نیز در سایه جهل و انحراف، به پرستش سنگ، چوب، خورشید، گاو، پول، ماشین، همسر، طاغوت و مانند آن میانجامد.
انبیاء برای ایجاد حسّ پرستش نیامده اند، بلکه بعثت آنان، برای هدایت این غریزه فطری به مسیر صحیح آن بوده است. علی (ع) می فرماید: فبعث اللّه محمّدا بالحقّ لیخرج عباده من عبادة الأوثان الی عبادته؛ خداوند، محمّد (ص) را به حق فرستاد تا بندگانش را از بتپرستی، به خداپرستی دعوت کند.
بیشتر آیات مربوط به عبادت در قرآن، دعوت به توحید عبادی است، نه اصل عبادت؛ زیرا روح عبادت - مثل میل به غذا که در هر کودکی هست – در همه انسانها وجود دارد، ولی اگر راهنمایی و هدایت نشود، به گمراهی و انحراف گرایش مییابد، مانند کودکی که به جای غذا، ممکن است خاک بخورد و لذّت هم ببرد!
بنابراین اگر رهبری انبیاء نباشد، مسیر این میل فطری منحرف میشود و به جای خدا، معبودهای دروغین و پوچ پرستیده میشود. آنگونه که در نبود حضرت موسی (ع) و غیبت چهل روزه اش، مردم با اغوای سامری، به پرستش گوساله طلایی سامری روی آوردند. 2. خالقیت، مالکیت و ربوبیت خدا
اصولاً توحید عبادی و بندگی خدا، محصول توحید در خالقیت و ربوبیت و مالکیت است و علت اصلی بندگی خدا، چیزی جز این نیست که ما خدای متعال را خالق و آفریننده و مالک و رب و پرورش دهنده و روزی رسان خود میدانیم و لذا با بندگی و پرستش او که معنایی جز اطاعت و پیروی از فرمانها خداوند و اظهار بندگی و کرنش و شکرگزاری ندارد، خود را در معرض تربیت و پرورش او قرار میدهیم و به قرب الهی و کمال مطلوب میرسیم.
قرآن کریم فلسفه بندگی را ربوبیت و خالقیت خداوند معرفی میکند: یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ؛ ای مردم، بپرستید خدایی را که آفریننده شما و پیشینیان شماست، باشد که پارسا و منزّه شوید.
همچنین قرآن کریم عبادت و بندگی را فرع بر ربوبیت خدای متعال معرفی میکند و میفرماید: إِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ؛ به راستى که خداوند، پروردگار من و پروردگار شماست، پس او را (به این دلیل که رب من و شما است) بپرستید، که این همان راه مستقیم است.
فاء، در کلمه فاعبدوه، به لحاظ ادبی تفریع است و دلالت بر علیت میکند، یعنی چون خدای متعال پروردگار من و شما است، پس او را بپرستید و بعد میفرماید: صراط مستقیمی که ما را به جوار رحمت و قرب الهی میرساند، همین است.
نمونه و الگوی این نوع پرستش، اطاعت از والدین است؛ علت اینکه اطاعت از والدین واجب است، این است که آنها در ایجاد و تربیت فرزندان خود دخالت و سببیت دارند و به نوعی خالق و مربی با واسطه محسوب میشوند.
بنابراین اصل پرستش و همچنین دلیل اینکه تنها باید خدای یکتا را پرستید و کسی را شریک او در پرستش قرار نداد، به دلیل این است که خداوند تنها خالق و مربی ما است و انسانها خدای دیگری برای پرستش ندارند و نباید کسی یا چیزی جایگزین خدای یکتا شود.
زندگی توحیدی انسان، بازتاب اعتقادات توحیدی او است و اگر کسی به یگانه شناسی خداوند رسید، قطعاً یگانهپرست نیز خواهد بود.
پس به این دلیل که انسان تنها از طریق بندگی و نزدیک شدن به خدای متعال که خالق و مربی او است، به رشد و کمال مطلوب خود میرسد و هیچ کسی و چیزی جز خدای متعال نمیتواند انسان را به جایگاه رفیع خود در آفرینش برساند و استعدادهای فراوان او را شکوفا کند، ضرورت دارد که انسان تنها او را بپرستد و در این پرستش و اطاعت و بندگی کسی و چیزی را دخیل نسازد.
3. توجه به عظمت الهی
عظمت به معنای بزرگی خیره کننده و حیرت آوری است که عقل و قلب از درکش عاجز میشود؛ لذا وقتی بنده خدا از طریق حکمت عقلی یا قلبی، به شناخت عمیق خدا نائل گردید، با تمام وجود مییابد که شناخت ذات خدا آنچنانکه هست، محال است؛ چراکه هر شناسندهای احاطه علمی بر شناخته شده دارد، پس اگر خدا با عقل یا قلب ادراک گردد لازم میآید که عقل و قلب از خدا عظیمتر باشند درحالیکه این امری محال است؛ لذا آنگاهکه عقل و قلب از درک ذات باریتعالی عاجز گشته انگشت حیرت به دندان خشوع میگزد؛ عظمت خدا را یافته است.
درک بیکرانگی وجود و بینهایت بودن هستی، عظمت خداوند را نوید میدهد، ولی درعینحال عقل و ادراک ما نمیتواند به هستی احاطه داشته باشد؛ زیرا بینهایت قابل احاطه نیست و همین عدمتناهی و بیکرانگی است که بر عظمت بینهایت دلالت دارد.
انسان وقتی خود را در برابر عظمت و جلال بینهایت خدایی می بیند، ناخودآگاه در برابر او احساس خضوع و فروتنی می کند و به تعظیم و تکریم او خواهد پرداخت، آنسآنکه در برابر یک دانشمند و شخصیت مهم، انسان خویشتن را کوچک و ناچیز میشمارید و او را تعظیم و تکریم می کند. 4. نیاز و وابستگی انسان به خدا
وجود ما بسته به قدرت و اراده خداست و در همه چیز، نیازمند به اوییم و طبیعت انسان چنین است که وقتی خود را نیازمند و وابسته به کسی دید، در برابرش اظهار عبودیت و خضوع دارد.
پس در بسیاری موارد احساس عجز و نیاز است که انسان را به پرستش خدا وا می دارد، خدایی که در نهایت کمال و بی نیازی است. در بعضی احادیث است که اگر فقر و بیماری و مرگ نبود، هرگز گردن بعضی نزد خدا خم نمی شد.
بنابراین از طرفی رازقیت خداوند و اینکه تنها منبع فیض و عطای نعمت به انسان است و از طرف دیگر فقیر و نیازمندی انسان، عامل مهمی در اظهار عبودیت و بندگی است. 5. شکر نعمت
فلسفه دیگر بندگی خدای متعال، شکر نعمتهای بیپایان الهی است. انسان، همواره در برابر برخورداری از نعمت، زبان به ستایش منعم میگشاید و لذا یادآوری نعمتهای بی شمار خداوند، می تواند قویترین انگیزه برای توجه به خدا و عبادت او باشد.
قرآن کریم یکی از دلیلهای بندگی خدای متعال را تأمین نیازمندیهای انسان میداند و می فرماید: فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ، الَّذِی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ؛ مردم پروردگار این کعبه را بپرستند، کسی که ایشان را که از گرسنگی سیر و از ترس، ایمنشان نمود.
امامان معصوم در مناجات خود با رب عالم، معمولاً ابتدا نعمتهای خداوند، حتی قبل از تولّد انسان را یادآوری کرده و از این راه، محبت انسان به خدا را زنده می سازند، آنگاه در خواست و نیاز خود را از خداوند مطرح ساختهاند.
امام علی (ع) در کلامی نورانى انگیزههای عبادت عابدان را با ذکر سلسله مراتب آنها بیان کرده، میفرماید: إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً، فَتِلْکَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ، وَإِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً، فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْعَبِیدِ، وَإِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُکْراً، فَتِلْکَ عِبَادَةُ الاْحْرَار؛ گروهى خدا را از روى رغبت و میل (به بهشت) و پرستش کردند، این عبادت تاجران است و عدّهای از روى ترس او را پرستیدند و این عبادت بردگان است و جمعى دیگر خدا را براى شکر نعمتها (و اینکه شایسته عبادت است) پرستیدند. این عبادت آزادگان است.
امام (ع) در این گفتار حکیمانه انگیزههای عبادت را بهصورت بسیار لطیف، زیبا و دقیق بیان فرموده و مردم را به سه گروه تقسیم میکند. گروه اوّل کسانى هستند که شوق بهشت و عشق به حور و قصور و مواهب دیگر بهشتى آنها را به سوى عبادت پروردگار دعوت میکند، گرچه عبادت اینها برخلاف آنچه بعضى از ناآگاهان پنداشتهاند صحیح است؛ ولى به یقین در حد اعلا نیست، زیرا کارشان شبیه تاجرانى است که سرمایهای را به بازار میبرند تا چیز بهتر و بیشتر به دست آورند.
گروه دوم کسانى هستند که ترس از آتش دوزخ و عذابهای جانکاه آن، ایشان را وادار به اطاعت و عبادت پروردگار میکند. گرچه عبادت این گروه ـ همانگونه که خواهد آمد ـ نیز صحیح است؛ ولى در حد اعلى نیست، زیرا کار آنها شبیه غلامانى است که از ترس تازیانه مولا انجام وظیفه میکنند.
اما گروه سوم کسانى هستند که سطح فکر و معرفت و اخلاصشان برتر از این است که عشق به نعمتهاى بهشتى و وحشت از عذابهای دوزخى آنها را به عبادت پروردگار وادارد، بلکه محبت پروردگار و شکر نعمتهاى او و عشق به قرب حق آنها را به عبادت جذب میکند. این برترین انگیزه عبادت است و این عبادت آزادگان است؛ آزادگان از عشق به جنت و ترس از نار.
6. نیاز به رشد و کمال معنوی
کمال طلبی در فطرت بشر است و انسان برای رسیدن به کمال مطلوب و رشد معنوی و تعالی روحی، راهی جز عبودیت و بندگی حقتعالی و نزدیک شدن به او پیش رو ندارد. بندگی حقیقتی است که باطن آن ربوبیت است، یعنی به واسطه عبودیت است که خدای متعال بنده را تربیت میکند و به کمال میرساند، آنگاه او را خلیفه و جانشین خود مینماید.
در روایتی از امام صادق (ع) در کتاب معروف مصباح الشریعه نقل شده است که آن حضرت به فضیل بن عیاض فرمود: یا فضیل العبودیة جوهرة کنهه الربوبیة؛ فضیل! آیا تو میدانی که عبودیت چیست؟ آیا میدانی عبودیت چه گوهری است؟ عبودیت گوهری است که ظاهرش عبودیت است و کنه و باطنش، ربوبیت و تصرف در امور است. عبودیت و بندگی خدا خاصیتش این است که هرچه انسان راه بندگی خدا را بیشتر طی کند به خدا نزدیک میشود و باذن خدا قدرت ولایت و ربوبیت پیدا میکند.
در ادامه میفرماید: فما فقد من العبودیه وجد فی الربوبیه و ماخفی من الربوبیه اصیب فی العبودیه؛ پس آنچه در بندگی پنهان است، در مقام ربوبیت یافت میشود و هر آنچه در مقام ربوبیت پنهان باشد، با بندگی حاصل میشود.
یعنی اگر کسی در مرحله اول بندگی خدا را پذیرفت و خود را در معرض ربوبیت الهی قرار داد، آنقدر رشد میکند و به خدای متعال نزدیک میشود که خاصیت خدایی در او ظهور میکند و صبغه الله میشود و بعد از آن، خودش جانشین خدا میشود و قدرت ربوبیت و ولایت پیدا میکند.
طبق این حدیث و دیدگاه اخلاق توحیدی و قرآنی که ریشه تمامی فضایل اخلاقی را در بندگی و عبودیت میداند، انسان سالک تنها از رهگذر بندگی و عبودیت خدا بر همه شئون وجودی خود مسلط و در واقع به یک نوع خداوند گاری نسبت به نفس خود دست پیدا میکند و اگرچه برای عبادت آثار و نتایج بسیاری مترتب است، ولی اصلیترین پی آمد عبادت، سلطه بر نفس و قرار گرفتن در مسیر رشد معنوی است.
در پیمایش این مسیر دو مرحله وجود دارد. مرحله اول این است که انسان در بندگی خدا فانی و گم شود و خودش را تحت ربوبیت و تربیت الهی قرار دهد تا به کمال برسد و در مرحله دوم - که نتیجه مرحله اول است - در اثر همان عبودیتی که برایش حاصل شده، به مقام ولایت میرسد و در جایگاه مربیگری نسبت به سایر انسانها مینشیند و هدایتگر مردم در صراط مستقیم بندگی و کمال خواهد شد.
پس پیام حدیث یاد شده مؤید این نظر است که بندگی و عبادت، موجب و زمینهساز کمال انسانی و تسلط انسان بر نفس است و انسان در سایهسار عبودیت حق، به کمال و تعالی روحی میرسد، ازاینرو در حدیث یاد شده، از عبودیت به ربوبیت یاد شده است. 7. تزکیه نفس
هیچ عاملی مانند عبادت و بندگی خداوند در تزکیه نفس انسان از هواهای نفسانی و ترک گناه و محافظت از فحشاء و منکر و اصلاح رذایل اخلاقی مؤثر نیست.
قرآن کریم عامل اصلی تربیت انسان را توحید و بندگی میداند و لذا مأموریت انبیای الهی را در همین راستا بر محور دعوت به بندگی حقتعالی تعریف میکند. وَ لَقَد بَعَثنا فی کُلِّ أُمَّةٍ رَسولًا أَنِ اعبُدُوا اللَّهَ وَاجتَنِبُوا الطّاغوتَ، فَمِنهُم مَن هَدَى اللَّهُ وَمِنهُم مَن حَقَّت عَلَیهِ الضَّلالَةُ، فَسیروا فِی الأَرضِ فَانظُروا کَیفَ کانَ عاقِبَةُ المُکَذِّبینَ؛ ما در هر امتی رسولی برانگیختیم که: خدای یکتا را بپرستید؛ و از طاغوت اجتناب کنید!» خداوند گروهی را هدایت کرد؛ و گروهی ضلالت و گمراهی دامانشان را گرفت؛ پس در روی زمین بگردید و ببینید عاقبت تکذیب کنندگان چگونه بود!
در این مسیر است که بندگی جایگاه واقعی خود را مییابد؛ بدون اطاعت و بندگی، سرّ حیات بیرنگ خواهد شد و انسان در بیغوله جاذبه های دیگر، راه اصلی را به فراموشی خواهد سپرد.
نمازهای پنجگانه در تمامی عمر، همانند تابلوها و چراغ هایی است که در مسیری سخت، طولانی و پرحادثه، انسان را به تبعیت از خود فرا میخواند تا او را از پرتگاه های سقوط و گزند حوادث سنگین، باز دارد. بدون نماز، آدمی در مسیر زندگی، گوهر عبودیت خویش را در برابر ذات لایزال احدیت به فراموشی خواهد سپرد و در نتیجه از کمال خویش باز خواهد ماند.
خداوند نماز که رکن رکین بندگی و رأس عبادات است را واجب نمود تا انسان با ذکر و یاد خدا، از خواستههای شیطانی دست کشیده از فحشاء و منکر بیرون آید: إِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنکَرِ؛ همانا نماز انسان را از زشتیها و مُنکرات بازمیدارد.
سود بندگی خدا به خود انسان باز میگردد و از همین روست که تمامی پیامبران الهی و کتاب های آسمانی، آدمی را به بندگی حق دعوت کرده اند. 8. کمال و شکوفایی استعدادها
هدف و چرایی بندگی و اطاعت خدا که در واقع همان هدف دین و رسالت انبیاست، نزدیکی و تشبه انسان به کمال مطلق است. خدای متعال منبع و مبدأ کمال و انسان نیز که طالب کمال مطلوب انسانی است، تنها از طریق نزدیک شدن به مبدأ کمال و کسب رضایت الهی به این مقام میرسد.
انسان، افزون بر استعدادهای مشترک با دیگر موجودات، دارای تواناییهای خاصّی است که از آن به استعداد خدایی شدن و رنگ خدا گرفتن و کار خدایی کردن از آن یاد میشود. استعدادی که فعلیت یافتن آن انسان را به خدا نزدیک و شبیه میکند و به نهایت کمال خواهد رسانید.
اصولاً فرمانها الهی و قوانین و مقرراتی که تحت عنوان دین و شریعت ابلاغ شده، برای انسان جنبه تربیتی دارد و خدای متعال ربوبیت خویش را از طریق همین فرمانها اعمال کرده و بشر را توسط آن پرورش میدهد.
خدای متعال این توانایی را به او داده تا آن را در سایه بندگی و اطاعت خدا به فعلیت برساند؛ لذا هدف از اطاعت از فرمانها الهی و انجام وظایف دینی که از سنخ عمل خارجی است، اولاً ایجاد روحیه بندگی و عبودیت در درون انسان است، چراکه فلسفه اصلی نزول ادیان الهی و ارسال پیامبران، تربیت انسان با هدف ایجاد روحیه بندگی و عبودیت نسبت به خدای متعال بوده است و این امر محقق نمیشود مگر با اطاعت و عبادت.
ثانیاً این فرایند باعث جلب رضایت الهی و نزدیک شدن انسان به خداوند و وصول به کمال مطلوب انسانی خواهد شد و در نهایت این مسیر، آدمی را برای سفر آخرت و حیات اخروی آماده مینماید.
نظرات